قصـہ "لیله المبیت" چیست؟

آنگاه که کفار قریش در “دارالندوه"تصمیم به کشتن رسول خدا (ص) گرفتند،جبرئیل آن حضرت را خبر داد و گفت : خداوند دستور می دهد که از مکه خارج شوی و به مدینه هجرت نمایی .

رسول خدا (ص)، حضرت علی (ع)را از این ماجرا آگاه کرد و فرمود :تو در جای من میخوابی و لباس مرا بر روی خود می کشی به طوری که خیال کنند من خوابیده ام".

حضرت علی (ع) عرض کرد :یا رسول الله (ص)، اگر من جای شما بخوابم شما به سلامت خواهید بود ؟ فرمود :آری!

امیر المؤمنین (ع) خندان شد و سجده شکر به جای آورد و این سجده شکری بود که در این امت واقع شد. پس ، سر از سجده برداشت و عرض کرد :برو به هر سو که خدا تو را مأمور گردانیده است. جانم فدای تو باد! و هر چه میخواهی مرا امر فرما که به جان قبول میکنم و در هر باب از حق تعالی توفیق می طلبم .

آن حضرت از مکه خارج شده و حضرت علی (ع) آن جوان ۲۳ ساله، در جای پیامبر خوابید(( در حالی که ۴۰ نفر مسلّح اطراف خانه (ع) را گرفته و منتظر رسیدن صبح بودند که یک باره حمله کرده و همگی آن حضرت را بکشند تا بنی هاشم نتواند با همه قبایل بجنگد و به خون بها راضی شود ))

دشمنان خانه را به محاصره خود درآورده بودند و به اتفاق رأی ، تصمیم بر قتل آن حضرت گرفتند.

نقشه اجرای قتل حوالی سپیده دم بود تا در روشنایی صبح.آشکارا پیامبر را ببینند و سپس به کشتنش اقدام نمایند .و زمانیکه بنی هاشم قاتلین را مشاهده کنند و از هر قوم و قبیله ای یک نفر از آنها را بنگرند ،نتوانند به خاطر کشته شدن یک نفر ، با تمام قبایل به جنگ و نزاع برخیزند.

ولی طرح مدبرانه پیامبر (ص)و فداکاری علی (ع) نقشه دشمنان را نقش بر آب نمود و موجب نجات و بقای رسول خدا(ص) گردید. تا بتواند اسلام را آشکارا تبلیغ نماید

وقتی که هوا روشن شد و مشرکان به طرف بستر هجوم آوردند تا پیامبر را غافلگیر نموده و به قتل برسانند ؛ناگهان علی از بستر بلند شده و به آنان حمله ور شد.

مشرکان وقتی او را شناختند پراکنده شده و از تصمیم خود منصرف شدند و حیله آنها در این همدستی ، از هم پاشیده شد

آنگاه که آن حضرت در جای رسول اکرم (ص) خوابید، خداوند به جبرئیل و میکاییل وحی فرمود :(( من میان شما برادری قرار داده ام و عمر یکی را بر دیگری زیاد قرار داده ام . کدام یک برادرش را بر خود مقدّم میدارد؟هر دو مرگ را مکروه دانسته و حاضر نشدند! خداوند به آن دو وحی فرمود:(( آیا مانند ولیّ من “علی بن ابیطالب )نیستید که میان او و پیامبرم محمد (ص) برادری قرار دادم و او حیات محمد را بر حیات خود اختیار نمود و در بستر او خوابید و او را با نفس خود حفظ کرد؟! به زمین نازل شوید و علی را از دشمن حفظ کنید!))

جبرئیل به امر خدا به زمین آمد و در بالای سر حضرت (ع) نشست و میکائیل نیز در پایین پای آن حضرت .

جبرییل می گفت :"بخّ بخّ لکَ ! من مثلک یابن ابی طالب ؟ ولله یباهی بک الملائکه!"”

آری امیر المؤمنین (ع) در جای پیامبر خوابید و ردای آن حضرت را بر خود پوشید . کفار قریش خواستند تا آن شب به خانه ی آن حضرت بریزند ؛ ولی ابولهب که یک تن از ایشان بود ،مانع شد . گفت : نمیگذارم که شب داخل شوید زیرا که در این خانه اطفال و کودکان هستند !

امشـب او را حراست می نماییم ؛ صبح بر او میریزیم.

همین که صبح هنگام فرا رسید و خواستند قصد خود را عملی سازند ، امیر المؤمنین (ع)مقابل آنان برخاست و بانگ برآورد . آن جماعت گفتند : یاعلی (ع) محمد (ص)کجاست ؟ فرمود:شما او را به من نسپرده بودید ،خواستید او را بیرون کنید او خود بیرون رفت !

پس دست از علی برداشته و به جستجوی پیغمبر پرداختند . و حق تعالی این آیه را در شأن امیرالمؤمنین (ع)فرو فرستاد :"  و من الناس من یشتری نَفسَهُ ابتغآءَ مَرضاتِ الله و الله رؤوف بالعباد “:: و بعضی از مردم«مؤمن و ایثارگر مانند علی˝ع˝ در لیله المبیت » نسبت به بندگانش مهربان است ” بقره ۲۰۷

 ""کــتاب افسانه خلافت «مهدی دانشمند صــ۴۱ـ»"""پـرسـش هـفـتم

 

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.